ادگارآلن پوآمریکایی،سراینده ی اشعارنمادین ورمانتیک ونویسنده ی خیال پردازوجنایی نویس ومنتقدی برجسته،نخستین مجموعه ی اشعاراوبانام تیمورلنگ درسال1827منتشرشد.مشهورترین شعر وی [1]نام داردکه بیانگراندوه شاعرازمرگ زنی زیباست.داستان های کوتاه اوعموماپلیسی،وحشتناک وغیرمتقربه است.مشهورترین این داستان هاعبارت انداز:جنایتی درکوی غسالخانه،نامه ی دزدیده شده،سوسک طلایی،سایه.
درباره ی شخصیت ادگارآلن پو،ضدونقیض ترین داوری هاراکرده اندواین به جهت زوایای مختلفی است که درذهن شاعرانه ی اووجودداشته است.
بولدرمیگوید:پو فرشته ای هبوط کرده بودکه بهشت رابه یادداشت.
دیگری اورامردی جغجغه فروش می دانست که جغجغه اش رابه به صدادرآورده بودوصدای آن راشعرمی نامید.
ویلیام بالتربیتس شاعرتوانای انگلیسی اورا،بی هیچ تردیدبزرگ ترین شاعرامریکایی می دانست.
هنرمندی دیگراوراشصت درصدنابغه وچهل درصدمتقلب قلمدادمی کرد.
تی.اس.الیوت شاعربزرگ معاصرانگلیسی نوشته های ادگارآلن پورانوشتارشلخته میخواند.
"زندگینامه"
اِدگارآلِن پو (به انگلیسی: Edgar Allen Poe) (زادهٔ ۱۸۰۹ - درگذشتهٔ ۱۸۴۹)، نویسنده داستانهای کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار آمریکایی است که عمده شهرتش به خاطر توسعهبخشیدن به گونههای ادبی وحشت و خیالپردازی میباشد. فضای ترسناک و درونمایهٔ گوتیک حاکم بر آثار او، در ادبیات داستانی آمریکا بیهمتایند. پو از پیشروان داستانهای پلیسی مدرن محسوب میشود و بسیاری از آثار او شهرت جهانی دارند.
پو زادهٔ شهر بوستون در آمریکا بود. وی در آغاز سرودههایش را در مجلهای در نیویورک به چاپ رساند. وی با دختر عمویش پیمان زناشویی بست. با مرگ همسرش دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیاری شد که این غم و اندوه وی بر آثارش نیز اثر گذاشت.
در کودکی پدر خود را از دست داد. با آنکه توانست به دانشگاه برود، تحصیل خود را از برای ناسازگاری با ناپدری خویش رها کرد و از خانه گریخت. پس از چندی به دانشکدهٔ افسری وست پوینت رفت با این باز آنها را نیز موافق طبع خویش نیافت و ترک کرد.
وی استاد نوشتن داستان کوتاه بود. از ادگار آلن پو به عنوان بنیانگذار داستان کوتاه امروزی یاد میکنند. داستانهای کوتاه وی، نوعی از قصههای کهن بود که در زمینههای وحشت، انتقام و حوادث مهیب و هولناک بازآفرینی شده و گسترش یافته بود.
در ۱۸۴۹ او را بیهوش در جوی خیابانی پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف میزد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده و در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ در بیمارستان، دیده از جهان فرو بست.
نخستین نوشتههایش سه مجموعه شعر بودند که در سالهای ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ منتشر شد. در این میان داستان نیز مینوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامهها و ماهنامههای ادبی پرداخت و برای داستانهایش پاداشهایی گرفت. داستانهای کوتاه، نیرومند با پیامد گذارا مانند نقاب مرگ سرخ و فروریزی خاندان آشر جهانی آفرید. پو در داستانهای کوتاه خویش مانند قتل در خیابان مورگ و راز ماری روژه توانایی ویژهٔ خویش را نشان داد. در سال ۱۸۴۰ کودهای از این گونه داستانهای خویش را با نام داستانهای گروتسک وعربسک grotesque and arabesque پخش کرد که از برجسته نوشتههای او شمرده میشود. به همین دلیل است که پو را پدر داستان پلیسی امروز خواندهاند.
ادگار آلن پو، گذشته از داستاننویسی، منتقد ادبی توانا وهوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشتههای ادبی مینگریست. پخش مجموعه شعر کلاغ و شعرهایی دیگر در سال ۱۸۴۵ برای پو کامیابی و نامآوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پندارههای پراحساس و جملههای آهنگین و جاندار است؛ جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی یافت و به بسیاری زبانهای دیگر ترجمه شد. پو با همهٔ این تکاپوهای ادبی و با اینکه چندگاهی سردبیر یکی دو نشریه ادبی بود، در تنگدستی و دشواری میزیست و چون از تندرستی کامل نیز برخوردار نبود و روحیهای نامنظم تا اندازهای بیبندوبار داشت، نتوانست به شرایط فراخور و آسوده دست یابد. پس از مرگ همسرش در اثر بیماری سل در سال ۱۸۴۷ میلادی بیش از پیش به نابسامانیهای بدنی و روانی دچار شد و به بادهنوشی افتاد، اگرچه باز هم دراین دوره نوشتههایی از خود به جا گذاشت. او سرانجام در ۱۸۴۹ هنگامی که تندرستی روانی خود را از دست داده بود، درگذشت.
ادگار آلن پو تأثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت و از بنیانگذاران داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و همین طور از بنیانگذاران گونههای پلیسی، علمیتخیلی و وحشت شمرده میشود. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل و ری بردبری، و در فرانسه شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی که آثار او را به فرانسه ترجمه کرد و استفان مالارمه، و همین طور اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس و توماس مان از او تأثیر گرفتهاند. *[۱] چهرهٔ هولناک و همیشه حاضر مرگ و احساس گناه گریز ناپذیر قهرمانان پو، پیش درآمدی است برای آنچه بعدها داستایوفسکی در جنایت و مکافات تکامل میبخشد. پو، بینشی ژرف به درون (گمراهی ذهنی) پدید میآورد که نشان میدهد مرز میان عقل و جنون چه اندازه باریک است. کشمکش همیشگی میان دو نفس درونی که در داستان «ویلیام ویلسن» آشکارترین نمود را مییا د؛ آنچه که روانشناسی نوین «شخصیت دوپاره» میخواند.
سپاس*
درباره ی شخصیت ادگارآلن پو،ضدونقیض ترین داوری هاراکرده اندواین به جهت زوایای مختلفی است که درذهن شاعرانه ی اووجودداشته است.
بولدرمیگوید:پو فرشته ای هبوط کرده بودکه بهشت رابه یادداشت.
دیگری اورامردی جغجغه فروش می دانست که جغجغه اش رابه به صدادرآورده بودوصدای آن راشعرمی نامید.
ویلیام بالتربیتس شاعرتوانای انگلیسی اورا،بی هیچ تردیدبزرگ ترین شاعرامریکایی می دانست.
هنرمندی دیگراوراشصت درصدنابغه وچهل درصدمتقلب قلمدادمی کرد.
تی.اس.الیوت شاعربزرگ معاصرانگلیسی نوشته های ادگارآلن پورانوشتارشلخته میخواند.
"زندگینامه"
اِدگارآلِن پو (به انگلیسی: Edgar Allen Poe) (زادهٔ ۱۸۰۹ - درگذشتهٔ ۱۸۴۹)، نویسنده داستانهای کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار آمریکایی است که عمده شهرتش به خاطر توسعهبخشیدن به گونههای ادبی وحشت و خیالپردازی میباشد. فضای ترسناک و درونمایهٔ گوتیک حاکم بر آثار او، در ادبیات داستانی آمریکا بیهمتایند. پو از پیشروان داستانهای پلیسی مدرن محسوب میشود و بسیاری از آثار او شهرت جهانی دارند.
پو زادهٔ شهر بوستون در آمریکا بود. وی در آغاز سرودههایش را در مجلهای در نیویورک به چاپ رساند. وی با دختر عمویش پیمان زناشویی بست. با مرگ همسرش دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیاری شد که این غم و اندوه وی بر آثارش نیز اثر گذاشت.
در کودکی پدر خود را از دست داد. با آنکه توانست به دانشگاه برود، تحصیل خود را از برای ناسازگاری با ناپدری خویش رها کرد و از خانه گریخت. پس از چندی به دانشکدهٔ افسری وست پوینت رفت با این باز آنها را نیز موافق طبع خویش نیافت و ترک کرد.
وی استاد نوشتن داستان کوتاه بود. از ادگار آلن پو به عنوان بنیانگذار داستان کوتاه امروزی یاد میکنند. داستانهای کوتاه وی، نوعی از قصههای کهن بود که در زمینههای وحشت، انتقام و حوادث مهیب و هولناک بازآفرینی شده و گسترش یافته بود.
در ۱۸۴۹ او را بیهوش در جوی خیابانی پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف میزد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده و در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ در بیمارستان، دیده از جهان فرو بست.
نخستین نوشتههایش سه مجموعه شعر بودند که در سالهای ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ منتشر شد. در این میان داستان نیز مینوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامهها و ماهنامههای ادبی پرداخت و برای داستانهایش پاداشهایی گرفت. داستانهای کوتاه، نیرومند با پیامد گذارا مانند نقاب مرگ سرخ و فروریزی خاندان آشر جهانی آفرید. پو در داستانهای کوتاه خویش مانند قتل در خیابان مورگ و راز ماری روژه توانایی ویژهٔ خویش را نشان داد. در سال ۱۸۴۰ کودهای از این گونه داستانهای خویش را با نام داستانهای گروتسک وعربسک grotesque and arabesque پخش کرد که از برجسته نوشتههای او شمرده میشود. به همین دلیل است که پو را پدر داستان پلیسی امروز خواندهاند.
ادگار آلن پو، گذشته از داستاننویسی، منتقد ادبی توانا وهوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشتههای ادبی مینگریست. پخش مجموعه شعر کلاغ و شعرهایی دیگر در سال ۱۸۴۵ برای پو کامیابی و نامآوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پندارههای پراحساس و جملههای آهنگین و جاندار است؛ جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی یافت و به بسیاری زبانهای دیگر ترجمه شد. پو با همهٔ این تکاپوهای ادبی و با اینکه چندگاهی سردبیر یکی دو نشریه ادبی بود، در تنگدستی و دشواری میزیست و چون از تندرستی کامل نیز برخوردار نبود و روحیهای نامنظم تا اندازهای بیبندوبار داشت، نتوانست به شرایط فراخور و آسوده دست یابد. پس از مرگ همسرش در اثر بیماری سل در سال ۱۸۴۷ میلادی بیش از پیش به نابسامانیهای بدنی و روانی دچار شد و به بادهنوشی افتاد، اگرچه باز هم دراین دوره نوشتههایی از خود به جا گذاشت. او سرانجام در ۱۸۴۹ هنگامی که تندرستی روانی خود را از دست داده بود، درگذشت.
ادگار آلن پو تأثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت و از بنیانگذاران داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و همین طور از بنیانگذاران گونههای پلیسی، علمیتخیلی و وحشت شمرده میشود. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل و ری بردبری، و در فرانسه شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی که آثار او را به فرانسه ترجمه کرد و استفان مالارمه، و همین طور اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس و توماس مان از او تأثیر گرفتهاند. *[۱] چهرهٔ هولناک و همیشه حاضر مرگ و احساس گناه گریز ناپذیر قهرمانان پو، پیش درآمدی است برای آنچه بعدها داستایوفسکی در جنایت و مکافات تکامل میبخشد. پو، بینشی ژرف به درون (گمراهی ذهنی) پدید میآورد که نشان میدهد مرز میان عقل و جنون چه اندازه باریک است. کشمکش همیشگی میان دو نفس درونی که در داستان «ویلیام ویلسن» آشکارترین نمود را مییا د؛ آنچه که روانشناسی نوین «شخصیت دوپاره» میخواند.
سپاس*
یادداشت ها